سوخته بال...
چه پروازى بود
آمدنم به سویت
اى یار
که پرچین صداقت
عرق شرم نشست
و مفهوم عشق
سر به زیر افکند
چه پروازى بود
افسوس
آن پروانه
که پروازش را
بر فراز گل هاى نیلوفر مى افروخت
چه حقیرانه سوخت
از کوچه فریاد مى آمد
آى... کجایى؟
از سر کوچه بیداد مى آمد
آى... کجایى؟
و من در هفت برج عشق
خود را به تو بخشیده بودم
چه پروازى بود
آمدنم به سویت
اى یار
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۰ ساعت 15:39 توسط دلشکسته
|