چه پروازى بود‎

آمدنم به سویت‎

اى یار‎

که پرچین صداقت‎

عرق شرم نشست‎

و مفهوم عشق‎

سر به زیر افکند‎

چه پروازى بود‎

افسوس‎

آن پروانه‎

که پروازش را‎

بر فراز گل هاى نیلوفر مى افروخت‎

چه حقیرانه سوخت‎

از کوچه فریاد مى آمد‎

آى... کجایى؟‎

از سر کوچه بیداد مى آمد‎

آى... کجایى؟‎

و من در هفت برج عشق‎

خود را به تو بخشیده بودم‎

چه پروازى بود‎

آمدنم به سویت‎

اى یار