اشک مهتاب
کنار برکه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدم از آن آب گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۱ ساعت 23:23 توسط دلشکسته
|
کنار برکه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدم از آن آب گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
قلبی در این سو در گوشه ای تنهای تنهاست و به انتظار تو است …
به عشق تو این روزهای سرد و نفسگیر را می گذراند و به امید دیداری دوباره با تو
لحظه های پر از دلتنگی و تنهایی را پشت سر می گذارد…
برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم : تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است « همچنان دوستت دارم » می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد اما نمی دانم چرا شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم یادم می آید که می گفتی ساده باش حال ساده می گویم : « دوستت دارم »